تصویر هدر بخش پست‌ها

روزنوشته‌های زهرای گیلانی

نوشته هایی برای پر کردن ساعات بیخوابی

زندگی🪻

| zahra alipoor79.8

گاهی آنقدر در اوج افکارم غرق میشوم

که زمان را به بیراهه می‌کشانم

 

نگاهم می‌کند و هربار صدایش میکنم

بایست...

میخواهم همراهت بیایم

 

بمان

زمان را نگه دار

میخواهم شادی هایم را کش دهم...✨️✨️✨️

آسمان نگاهت

| zahra alipoor79.8

گاهی از فرط وجودت میخواهی

خودت را به آسمان بچسبانی 

 

خوابت را،

خوابِ نگاهت را برداشتی تا

بیایی و کنار سقف آسمان، چادر بزنی...

 

دلش، اما تنگِ آمدن است...

شاید خودش بیاید و کنارت ساکن شود،

آسمان را می‌گویم...

 

چند روزی‌ست که زمین و آسمان،

دوباره همسایه شده اند،

همسایه  ی دیوار به دیوار...

 

دیوار خانه شان به افق چسبیده

و تا خود صبح،

     آمدن نورِ سپیده دم را

                      مژده می‌دهد....✨️✨️✨️

بی قراری

| zahra alipoor79.8

نمیدانم دیگر امید را از کدام سمت بنویسم...

اوضاع دلم ، خروشان تر از آب دریا شده 

 

میخوام آب پاکی رویش بریزم و بگویم 

بگذار بشود... بگذار اتفاق بیفتد...

 

رهایش کن... شاید آرام بگیرد دلت...

با خودم می‌گویم 

 

خوب می‌شود؟ 

سبز می‌شود ،؟

میهنم

قلبم

روانم

آرام می‌شود....✨️✨️✨️✨️✨️✨️✨️✨️✨️✨️✨️✨️

 

روز✨️✨️

| zahra alipoor79.8

روزها هنوز هم همانقدر گرم و شیرین اند...

تو را به رویایت میرساند

و خودش ، روشنایی را

با تمام وجود تحویل می‌دهد...

 

تحویلِ همان پاسبانِ می‌دهد

و چراغ قوه به دست، می‌رود تا

خودش را به مقصد روزِستان برساند

 

روزستان؟ 

همان دیارِ روز است و آنجا متولد شده..

هر روز همین مسیر را پیاده می‌رود و برمی‌گردد...

 

خسته میشود؟

چرا شاید بشود

اما عاشق است،

عاشق نور تاباندن به زندگ  آدمها 

 

او می‌خواهد که

 تو را به نور زندگی برساند...

به خودت...🪻

     به رویاهای پر فروغِ ذهنت...✨️✨️